مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دوباره پـای من و آسـتـان حضرت تو سـر ارادت و خـاک سـرای جـنـت تو و بـاز سـفـره لـطـف تو و عـنـایت تو کـویـر دسـت من و بارش کـرامت تو امـام مـشـرقـی عــالــم وجــود رضــا سحاب رحـمت حق آسمان جود رضا دوبـاره مـثـل همـیـشـه رسـانـدیم آقـا مـیـان این هـمـه دلـداده خـوانـدیم آقا خـودم نـیــامـدهام تـو کــشـانـدیم آقــا ســـلام داده نـــداده تـــکـــانــدیم آقــا شکـسـتـم و به نگـاه تو سلـسـبـیل شدم و پشت پنـجـره فـولادتـان دخـیـل شدم میان صحـن تو بـرگ بـرات میدادند مـداد عــفـو گـنــه را دوات مـیدادنـد به زائـران شـکـسـتـه ثـبـات میدادنـد شـراب کـوثـر و آب حـیـات میدادنـد من آمـدم که مـریض مـرا شـفـا بدهی من آمـدم که به من اذن کـربـلا بـدهی هـمینکه میرسم از چـشـمهای بارانی هزار حـاجت ناگـفـته را تو میخوانی در انتظار تو هـستم خودت که میدانی درست مثل همان پـیـر مـرد سـلـمـانی نـشـسـتهام به تـمـنـای چـشـمهـایت من بیا که سـر بـگـذارم به زیـر پـایت من شنیدهام که خودت در زمان پَـر زدنت به روی خاک رها گشت پیکر و بدنت هـزار لاله روان شد ز گـوشـه دهـنت غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی ولـی زمـان غـروبـت جـواد را دیـدی اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو ولی ندید تنت را به خـاک خـواهر تو به زیر سم سـتـوران نـرفت پیـکـر تو اسیـر پنـجـه سـرنـیـزهها نـشد سـر تو حسین گـفـتم و قـلبت شکـست آقا جان به دل غـبار مـحـرم نـشـست آقـا جان |